پيام
+
لالالالاگل پونه گنجشک
بي آب ودونه
باباچشماتو مي بنده
بادستايي که غرق خونه
هنوزچشات مي سوزه
دلم برات مي سوزه
دلم برازخماي خشک لبات مي سوزه
بال وپرت پرازخونه
حال منوکي ميدونه
لالالالا گرمابه چشات خواب آورده
لالالالا فاطمه برات آب آورده
لالالالا گل بابادستاتوآوردي بالا
چي گفتي به آسمون که سرت به مويي بنده حالا
زخم گلوت خونينه،طره ي موت خونينه
قنداقه ي تومثل مشک عموخونينه

حرف امروز من
94/7/6
ღೋاحرار
ثانيه هاچه دشواره
بنددلم شده پاره
ღೋاحرار
*19روز تامحـ ـ ـ ـ ـ ـ @};- ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـرم*