شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ مي‏گويندآن گاه که يوسف درزندان بود،مردي به اوگفت:تو را دوست دارم.يوسف گفت:اي جوان‏مرد!دوستي تو به چه کار من آيد؟از اين دوستي مرا به بلا افکني و خود نيز بلا بيني پدرم يعقوب، مرا دوست داشت و بر سر اين دوستي، او بينايي‏ اش راازدست داد و من به چاه افتادم.زليخا ادعاي دوستي من کرد و به سرزنش مصريان دچار شدو من مدت‏ها زنداني شدم اينک! تو تنها خدا را دوست داشته باش، تا نه بلا بيني ونه دردسر بيافريني
*دقيقـــــــــــا* مرسي
ღೋاحرار
رتبه 94
1 برگزیده
1702 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله مرداد ماه
vertical_align_top