پيام
+
[تلگرام]
پروفسور حسابي:
سال درس دادم؛
- هيچگاه ليست حضور و غياب نداشتم.
(چون کلاس بايد اينقدر جذاب باشد که بدون حضور و غياب شاگردت به کلاس بيايد)
- هيچگاه سعي نکردم کلاسم را غمگين و افسرده نگه دارم!
(چون کلاس، خانه دوم دانش آموز هست)
-هر دانش آموزي دير آمد، سر کلاس راهش دادم!
(چون ميدانستم اگر دقيقه هم به کلاس بيايد؛ يعني احساس مسئوليت نسبت به کارش)
- هيچگاه بيشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم.
(چون اينقدر جذاب درس ميدادم که هيچکس نگفت بار سوم تکرار کن)
- هيچگاه دقيقه درس ندادم!
(چون ميدانستم کشش دانش آموز متوسط و کم هوش و باهوش با هم فرق دارد)
- هيچگاه تکليف پولي براي کسي مشخص نکردم!
(چون ميدانستم ممکن است بچه اي مستضعف باشد يا يتيم..)
- هيچگاه دانش آموزي درب دفتر نفرستادم.
(چون ميدانستم درب دفتر ايستادن يعني شکستن غرور)
- هيچگاه تنبيه تکي نکردم و گروهي تنبيه کردم!
(چون ميدانستم تنبيه گروهي جنبه سرگرمي هست ولي تنبيه تکي غرور را ميشکند)
- هميشه هر دانش آموزي را آوردم پاي تخته، بلد بود.
(چون ميدانستم که کجا گير ميکند نميپرسيدم!)
مانانا
96/1/29