پيام
+
مردي در حال مرگ بود. وقتي که متوجه مرگش شد، خدا را با جعبه اي در دست ديد.
خدا: «وقت رفتنه!»
مرد: «به اين زودي؟ من نقشههاي زيادي داشتم!»
خدا: «متأسفم، ولي وقت رفتنه.»
مرد: «در جعبهات چي داريد؟»
خدا: «متعلقات تو را.»
مرد: «متعلقات من؟ يعني همه چيزهاي من؛ لباسهام، پولهام و ...»
خدا: «آنها ديگر مال تو نيستند، آنها متعلق به زمين هستند.»
مرد: «خاطراتم چي؟»
خدا: «آنها متعلق به زمان هستند.»

آقوي مهندسم
95/2/5
ღೋاحرار
مرد: «خانواده و دوستهايم؟»
خدا: «نه، آنها موقتي بودند.»
مرد: «پس وسايل داخل جعبه حتماً تن و بدنم هستند!»
خدا: «نه، آنها متعلق به گرد و غبار هستند.»
مرد: «پس مطمئناً روحم است!»
خدا: «اشتباه ميکني، روح تو متعلق به من است.»
مرد با اشک در چشمهايش و با ترس زياد جعبه در دست خدا را گرفت و باز کرد و ديد خالي است! مرد دلشکسته گفت: «من هرگز چيزي نداشتم؟»
خدا : «درسته. تو مالک هيچ چيز نبودي!»
مرد: «پس من چي
ღೋاحرار
داشتم؟»
خدا: «لحظات زندگي مال تو بود. هر لحظه که زندگي کردي مال تو بود.»
?? زندگي فقط لحظه هاست قدر لحظه لحظه زندگي خود را بدانيد و لحظه ها را دوست داشته باشيد....
تک دل❤ღ
جالب انگيزناک بود ....@};- :)
ღೋاحرار
واقعاا؟
تک دل❤ღ
بله بسيااااار:)
ღೋاحرار
ممنون وتشکر انرژي گرفتم بسيااااااااااااااااااار
لاهوت
زيبا بود
ღೋاحرار
ممنون
***انتظار***
زيبا بود - لاهوت
ღೋاحرار
تشکر